پخش زنده
دانلود اپلیکیشن اندروید دانلود اپلیکیشن اندروید
English عربي
2788
-
الف
+

مصاحبه اختصاصی آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)» - بخش یک

مصاحبه اختصاصی آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)»

مصاحبه اختصاصی آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)» - بخش یک

آی‌فیلم: سلام آقای استورارو. باید تشکر کنم که وقت‌تان را در اختیار من گذاشتید. می‌دانم که مشغله‌های زیادی دارید و از شما به خاطر اینکه اینجا هستید قدردانی می‌کنم.

استورارو: تشکر می‌کنم که به خاطر فیلمی مثل «محمد رسول الله (ص)» با من تماس گرفتید. من همیشه برای این فیلم در دسترس خواهم بود چرا که بخش مهمی از زندگی من بود. امروز صبح دوباره فیلم را برای یک نمایش خیلی ویژه برای مدیر هنری «جشنواره‌ی فیلم رم» دیدم و مسحور تمام چیزها و کارهایی شدم که انجام داده بودیم. منظورم این است که پروسه‌ی کاری‌مان طولانی، پیچیده، سخت و بدون شک خیلی ویژه بود و همچنین شگفت‌انگیز بود که توانستیم چنین پروژه‌ی باور نکردنی را به سرانجام برسانیم.

آی‌فیلم: به عنوان سوال نخست، لطفاً بگویید که چگونه به گروه مجید مجیدی برای فیلم «محمد رسول الله (ص)» ملحق شدید؟

استورارو: بله، بگذارید صادقانه بگویم. بعد از اینکه با برناردو برتولوچی «بودای کوچک» را در مورد زندگی سیذارتا که بودا شد کار کردیم و پس از اینکه یک پروژه‌ی شگفت‌انگیز دیگر درباره‌ی زندگی حضرت عیسی(ع) را با دین رایت در نیوزیلند شروع کردیم که پیش‌تولید آن طولانی بود و بعد از چندین ماه پیش‌تولید به دلایل مختلف بخصوص مشکل اقتصادی که آمریکا و کانادا در سال 2008 با آن مواجه بودند متوقف شد، بدون هیچ شکی به این فکر می‌کردم که من واقعاً چیزی در مورد زندگی حضرت محمد(ص) نمی‌دانم. بنابراین کتاب کوچکی در مورد زندگی او خریدم و خواندن آن را آغاز کردم. من هیپنوتیزم شده بودم و از اینکه شباهت‌های مختلف بین رهبران معنوی بزرگی چون بودا، عیسی(ع) و محمد(ص) - و بخصوص بین عیسی مسیح(ع) و محمد(ص)- را درک می‌کردم خیلی خوشحال بودم. در حین خواندن کتاب مدام به این فکر می‌کردم که اگر فرصتی برای به تصویر کشیدن داستان چنین شخصیت معنوی بزرگی وجود داشته باشد، چقدر خارق‌العاده و شگفت‌انگیز خواهد بود و در حالی که در مورد نوعِ تصویرسازیِ ممکن مشغول رویاپردازی بودم، کتاب را تمام کرده و یادم می‌آید آن را روی میز گذاشتم. حتی به یک دقیقه هم نکشیدکه از کامپیوترم صدایی به نشانه‌ی رسیدن یک ایمیل آمد. ایمیل را باز کردم و دیدم که از طرف یک دفتر در لوس آنجلس است مبنی بر اینکه آیا مایلم تصویربرداری فیلمی با عنوان «محمد» به کارگردانی مجید مجیدی را انجام دهم؟ چیزی که برایم اتفاق افتاد غیر قابل باور بود؛ وقتی چیزی را آرزو می‌کنید، وقتی به چیزی واقعاً عشق می‌ورزید، شما نوعی انرژی دارید که از درون‌تان نشأت می‌گیرد. مثل این است که شما به سمت آرزو‌ و رویای‌تان حرکت می‌کنید و رویا به حقیقت می‌پیوندد.

آی‌فیلم: واقعاً شگفت‌انگیز است.

استورارو: بله درست است. یک لحظه‌ی تاریخی برای من بود.

آی‌فیلم: به عنوان دومین سوال، آیا این فیلم آثاری هم در زندگی شخصی شما داشت؟

استورارو: بدون هیچ شکی، بدون هیچ‌گونه شکی، وقتی مجید مجیدی و تهیه‌کننده‌ی جوان مهدی ]حیدریان[ به منزل من در رم آمدند تا تصویری از کلّ جریان به من ارائه کنند، ما راجع به مفهوم اصلی فیلم صحبت کردیم و سوال اصلی من این بود که آیا این تصویر در نظر گرفته شده است تا میان ادیان مختلف تفرقه بیاندازد یا سعی دارد ادیان را با هم متحد کند؟ مجید مجیدی فوراً به من پاسخ داد: «نه، نه ویتوریو. ما دوست داریم هرآنچه ممکن است انجام دهیم و سعی ما این است که زندگی محمد(ص) و تفسیر قرآن را به نحوی به نمایش بگذاریم که پیام عشق و دوستی‌مان به سراسر دنیا باشد. این دلیل آمدن ما نزد تو است و قصد داریم از چندین شخصیت معتبر بین‌المللی در پروژه استفاده کنیم، چرا که این فیلم تنها به ایرانیان و مسلمانان تقدیم نمی‌شود، چون آن‌ها عموماً با این پیام‌ها و آموزه‌های دینی آشنا هستند و بنابراین خصوصاً برای تمام جامعه‌ی بین‌المللی ساخته می‌شود.» بنابراین وقتی او به من گفت... او گفت ویتوریو ما می‌خواهیم خواستگاه محمد را را به تصویر بکشیم و بر کرامت انسان‌ها صحه بگذاریم، من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم و بنابراین من گفتم قطعاً بله. چرا که به خاطر دارم وقتی با آقای برتولوچی «بودای کوچک» را کار می‌کردم خیلی خوشحال بودم. خیلی خوشحال بودم که در مسیری حرفه‌ای در چنین پروژه‌ای هستم که شما به طور معمول دانش‌تان، تکنولوژی و خلاقیت‌تان را برای به تصویر کشیدن یک داستان به کار می‌گیرید، در همان زمانی که در حال مطالعه‌ی فیلمنامه هستید سعی دارید آن نوع تفکر را به صورت بصری تحقق ببخشید و به صورت عملی اساس و پایه‌ی زندگی را بیاموزید. تمام فیلم‌ها قسمتی از یک داستان هستند و هر داستان به بالا رفتن دانش ما کمک می‌کند، اما فرصت به تصویر کشیدن یک فرد معتبر مثل بودا، برای من به گونه‌ای بود که هر روز در حال یادگیری اصول معنوی و مذهبی و اجتماعی و سیاسی راه یک انسان برای زندگی بودم. این برای من کاملاً اهمیت داشت. وقتی آماده‌ی پیش‌تولید داستان حضرت مسیح(ع) می‌شدم نیز همین موضوع برای من اتفاق افتاد. به همین دلیل است که وقتی مجید با من تماس گرفت، من آماده‌ی کار کردن فیلمی مثل «محمد(ص)» بودم. من در حال جست‌وجو برای انجام پروژه‌ای مثل آن بودم. این بخش از زندگی من به طور عمده برای دانستن و انجام تمام تجربه‌ام، خلاقیتم و تمام چیزهایی که می‌دانم برای به تصویر کشیدن زندگی و پیام اصلی این رهبران معنوی بزرگ در طول تاریخ، اختصاص یافته و این‌ها در سراسر دنیا ساخته شدند. سفری در پنج سال که ازسال 2010 آغاز شد؛ وقتی برای نخستین بار فیلمنامه را خواندم و مجیدی را ملاقات کردم، تا همین حالا در 2015. این مهم در زمان انجام پیش‌تولیدی که در تهران و در چندین مکان مختلف در ایران انجام شد و در یک سالی که من کاملاً تصویربرداری فیلم را در ایران دنبال می‌کردم و همچنین در طول مدت پس از تولید که سفرهای زیادی به مونیخ داشتم که تدوین فیلم و کارهای دیجیتالی در آنجا انجام می‌شد و ما کل تصاویر را با سیستم الکترونیک انتقال دادیم و تصاویر مورد نظر مشخص شد و اصلاح رنگ و نور انجام شد به این منظور که چشم‌انداز مناسبی از این فیلم ایجاد شود، انجام شد. علاوه بر این روح نمایش فیلم نیز مهم است و همانند مجیدی که در جشنواره‌ی فیلم مونترال فیلم را نمایش داد، من هم فیلم را تنها دو هفته پیش برای انجمن تصویربرداران آمریکا در لوس آنجلس به نمایش گذاشتم؛ انجمنی که از خیلی خیلی سال پیش عضو آن هستم. بسیاری از دوستان و سینماگران نه تنها آمریکایی، بلکه از تمام دنیا حاضر بودند و همچنین آقای فرانسیس فورد کوپولا که باهم بیش از پنج فیلم کار کرده بودیم و آقای دین تاوولاریس مدیر تولید که با وی نیز قبلاً کار کرده بودم و میلنا کانونرو طراح لباس و... آنها همه در آنجا حضور داشتند و من خیلی خوشحال بودم برای نشان دادن سفرم و اتفاق جدید ویژه‌ی زندگی‌ام و این اتفاق زندگی محمد(ص) جوان بود.

آی‌فیلم: تجربه‌ی کار با گروه ایرانی چطور بود؟

استورارو: قبل از هرچیز، مهمترین تجربه، کار کردن با مجید مجیدی بود، چرا که شما می‌دانید فیلم مثل یک ارکستر می‌ماند. ما مثل یک ارکستر چندین سولیست در سینما داریم که بازیگر، طراح صحنه، طراح لباس، تصویربردار، تدوینگر و غیره نامیده می‌شوند. اگر در یک ارکستر به عنوان مثال «رهبر ارکستر» داریم، در سینما هم کارگردان داریم. بنابراین رابطه بین هریک از ما، بخصوص من و کارگردان، خیلی خیلی مهم است. منظورم این است که اگر یک زبان مشترک که زبان سینما و زبان ارتباط انسانی است را پیدا نکنید، مشکل خواهد بود که یک چنین تصویر کلاسیک، حماسی و معنوی عمیقی مثل محمد(ص) را کار کنید.  بنابراین باید بگویم این شروع عشق ورزیدن ما به هم بود. من و مجید هر روز صبح همدیگر را در آغوش می‌کشیدیم و فرهنگ و تفکرمان را با یکدیگر در میان می‌گذاشتیم، بدون اینکه تقابل بین‌مان به وجود آید. البته وقتی هریک از ما نظر خود را ارائه می‌کند، لزوماً نظرات مثل هم نیست. من هر صبح به تمام ایده‌های مجید گوش می‌کردم و ایده‌ها را وقتی که کاملاً با نظرش همسو بودم دنبال می‌کردم یا وقتی که ایده‌ی متفاوتی داشتم آن را به عنوان یک پیشنهاد یا طرح پیشنهادی به او ارائه می‌کردم و این حالت در هر فیلم خوبی وجود دارد. منظورم این است که کارگردان تنها کسی است که تصمیم نهایی را می‌گیرد، اگر این ایده چیز جدید مجزایی از ایده‌ی او باشد، ملاحظه‌ی جدید او می‌تواند بخشی از سفرش باشد، تنها اوست که می‌تواند تصمیم نهایی را بگیرد. باید بگویم معمولاً ما، بین خودمان خیلی خیلی هماهنگ بودیم. جدا از این قضیه، از لحظه‌ای که مجید پروژه را با من در میان گذاشت، من به او دوباره  قسمتهایی از فیلم‌های مختلفی که کار کرده بودم را نشان دادم مثلاً «اینک آخرالزمان» یا «سرخ‌ها» با وارن بیتی، «اینک آخرالزمان» با کاپولا، «آخرین تانگو» با برناردو برتولوچی‌. به منظور رسیدن به آن نوع کیفیت، از برخی تکنولوژی‌ها استفاده کرده بودم و همچنین برای استفاده از آن تکنولوژی من از خیلی خیلی سال پیش عوامل ویژه‌ای انتخاب کرده بودم. این نوعی از تکنولوژی بود، مثلاً نوعی دوربین، نوعی سیستم تصویری، سیستم یونیویژن، سیستم یک لابراتوار فنی و غیره که تمام فرایند آماده‌سازی تصویر که شامل ظهور و چاپ می‌شود را در برمی‌گیرد.بنابراین عملاً من به او این حقیقت را نشان دادم که به منظور ساخت یک فیلم به صورتی که آنها از من انتظار داشتند، نیاز دارم که چندین دستیار و برخی امکانات تکنولوژیک از ایتالیا با خودم ببرم و مهدی حیدریان تهیه‌کننده‌ی جوان کاملاً موافقت کرد، چرا که آنها می‌دانستند در ایتالیا ما در مقایسه با پنج سال پیشِ ایران، تکنولوژی پیشرفته‌تری داشتیم. بنابراین عملاً آنها همه‌چیز را سازماندهی کردند، همچنین هر تکنولوژی که ما نیاز داشتیم. چرا که ایده‌ی اصلی این پروژه ساخت یک سه‌گانه در مورد حضرت محمد (ص) است و ما تنها اولین قسمت آن را آماده و ارائه کردیم. نگرانی اصلی انجام قسمت‌های دوم و سوم است. بنابراین تمام تکنولوژی که آنها خریداری کرده‌اند نیز برای دو قسمت دیگر مفید بود؛ دو بخش دیگر که هنوز کار نشده‌اند. من به مجید مجیدی گفتم دوست دارم این دستیاران را با خودم داشته باشم و در همان موقع می‌خواهم همکاران و خلاقیت تکنیسین‌های ایرانی خود را همراه داشته باشم، همان تعداد عوامل ایرانی. و اگر من تعدادی عوامل تصویربرداری ایتالیایی دارم، خیلی دوست دارم که یک تیم تصویربرداری هم از ایران داشته باشم، چون فکر می‌کنم ما باید باهم کار کنیم و خلاقیت‌مان را باهم به اشتراک بگذاریم. وقتی کسی به یک کشور متفاوت، یک فرهنگ متفاوت و یک زبان متفاوت دعوت می‌شود، یک چیز خیلی مهم است؛ آن هم اینکه ما باید به هم یاد بدهیم و از هم یاد بگیریم، و این چیزی بود که فکر می‌کنم اتفاق افتاد. بدون هیچ شکی من روش فیلمسازی مجید مجیدی را یاد گرفتم، همانطور که من روشم را به طور معمول به عنوان یک فیلمبردار آن‍‌گونه که در فیلم‌هایی که با کارگردان‌هایی مثل فرانسیس فورد کوپولا، برناردو برتولوچی، وارن بیتی و کارلوس سائورا کار کردم، ارائه دادم. فکر می‌کنم این یک فرصت باور نکردنی بود که ما دانش‌مان را به اشتراک گذاشتیم و اینکه هر دوی ما با این دانسته‌های متفاوت که از هم آموختیم رشد کردیم. من و عواملم با دانش عوامل ایرانی و کارگردان ایرانی؛ فکر می‌کنم مجید و عوامل ایرانی هم روش ایتالیایی و همچنین روش بین‌المللی فیلمسازی مثل آنچه که من معمولاً انجام می‌دهم را نیز آموختند.

آی‌فیلم: در مصاحبه‌های قبلی‌تان گفته بودید نقاشی‌های آرتیست ایرانی فرشچیان الهام‌بخش بزرگی برای شما بوده‌اند. ممکن است در این مورد بیشتر برای‌مان بگویید؟

استورارو: بدون هیچ‌ شکی این مرحله‌ی دیگری است که مجید جهت آشنایی با هنر افراد معتبر ایرانی برای من انجام داد. در حقیقت وقتی من برای اولین بار به ایران رفتم تا اوقاتی را با او و تهیه‌کننده سپری کنم و نخستین لوکیشن را به اتفاق کرکا کلژاکویچ پیدا کنم، برای جست‌وجوی بهترین مکان جهت ساختن شهر مکه‌ی آن زمان،مجید یک روز بعد از ظهر من را به یک کتاب‌فروشی زیبا برد و کتابی از نقاش فوق‌العاده فرشچیان به من نشان داد. مسحور آن ]نقاشی‌های[ رویایی شده بودم. او واقعاً یک مرد خیال‌اندیش بود. این فقط زیبایی نقاشی نیست، بلکه هم‌زمان نوآوری چیزی بین راز، رویا و زیبایی است. می‌توان گفت این تنها فرهنگ ایرانی نیست، این فرهنگی است که به تمام دنیا تعلق دارد. و من آن تصاویر را در خلال تمام پیش‌تولید فیلم در کنارم نگه داشتم، داشتم از کتاب عکس‌برداری می‌کردم، من نقاشی‌هایی از او که در موزه‌ای در تهران دیده بودم را عکس‌برداری کردم و در سکانس‌های مختلف برخی از عکس‌های نفاشی‌های فرشچیان کنارم بود، چرا که همیشه لزوماً انتقال مستقیم بین نقاشی‌های او و تصویربرداری من نبود، گاهی وقت‌ها یک انتقال غیر مستقیم وجود داشت که مربوط می‌شد به نوعی هماهنگی، نوآوری، نوعی رمز و راز که نقاشی می‌تواند آن را به شما به عنوان تصویربردار بدهد و من گام به گام در طول تمام تصویربرداری، همه‌ی کتاب‌های درباره‌ی نقاشی‌های آقای فرشچیان را خریدم.

نظر شما
ارسال نظر